کد خبر: 124 ، سرويس: اخبار
تاريخ انتشار: 13 اسفند 1389 - 01:02
گفت و شنودی با خدا
گفتم: خسته‌ام
گفت: «لاتقنطوا من رحمة الله» از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده‌ای!
گفت: «فاذکرونی اذکرکم» منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: «و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا» تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: «واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله» کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/۱۰۹)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: «عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم» شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶)

گفتم: «انا عبدک الضعیف الذلیل...» اصلا چطور دلت می‌اد؟
گفت: «ان الله بالناس لرئوف رحیم» خدا نسبت به همهٔ مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)

گفتم: دلم گرفته
گفت: «بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا» باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله
گفت: «ان الله یحب المتوکلین» خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/۱۵۹)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: «و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره» بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آن‌ها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان می‌شوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛
گفت: «فانی قریب» من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم
گفت: «و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال» هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفت: «ألا تحبون ان یغفرالله لکم» دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: «و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه» پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰)

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟
گفت: «الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده» مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/۱۰۴)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: «الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب» ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهٔ گناه هست و پذیرندهٔ توبه (غافر/۳)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: «ان الله یغفر الذنوب جمیعا» خدا همهٔ گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/۵۳)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت: «و من یغفر الذنوب الا الله» [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم می‌ارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم!... توبه می‌کنم
گفت: «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)

ناخواسته گفتم: «الهی و ربی من لی غیرک»‌ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: «الیس الله بکاف عبده» خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: «یا ای‌ها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما»‌ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب/۴۲)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد
گفت: «ان الله یحول بین المرء و قلبه» خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: «نحن اقرب الیه من حبل الورید» ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/۱۶)

منبع:وب اینترنت
لينک خبر:
http://www.bonarazadegan.com/fa/posts/124