رویش و بارور میدانند و همچون بانویی گرامی از او پاسداری و مراقبت میکنند. حتی نام این ماه در آغاز به معنای زمین بوده است و پنجمین روز این ماه را روز بزرگداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان میدانند.
در سراسر اسفندماه، ایرانیان آیینهایی در پیشواز فرارسیدن نوروز که در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار دانسته میشده است، برگزار میکردهاند. روز اول این ماه، همزمان با جشنی بنام «آبسالان» است که به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها، و همراه با نمایشهایی شاد و خندهآور بنام «کوسهسواری» انجام میشده است. در دهم اسفند جشنی به نام «وخشَـنکام» را بر کنار رودها و در گرامیداشت آنها برگزار میکردهاند. نوزدهم اسفند را «نوروز رودها» مینامیدند و در این هنگام به لایروبی و پاکسازی چشمهها، نهرها و کاریزها میپرداختهاند و حتی بر آنها عطر و گلاب میپاشیدهاند. بیستم اسفند را روز «گلدان» میدانستند و به این مناسبت به کاشت گلها و گیاهان و درختکاری روی میآوردهاند. در بیستوششم اسفند یاد و نام پیشنیان از دنیا رفته خود را گرامی میداشتند. در شب آخرین چهارشنبه سال، همه ناپاکیها را از خانه، باغ و گذرها میزدوده و آنها را آتش میزدهاند و حتی خود نیز بگونهای نمادین و برای پاکیزه شدن از همه بدیها و کدورتها، از بالای آتشها میگذشتهاند. در آخرین روز زمستان، در جشنی به نام «اوشیدَر»، دختری آراسته را سوار بر شتری زیبا و آذین شده به کنار آبهای فرخنده و گرامی دریاچه هامون میبردند تا مراسم نمادین باروری و زایش سوشیانت (موعود نجاتبخش ایرانی) را با سرود و شادمانی برگزار کنند. و در آخرین شب سال، چراغی به نشانه روشنایی و فروغمندی و پایندگی همیشگی خانه و کاشانه و میهن خود، در درون هر خانه، و آتشی نیز بر فراز بامها برمیافروختهاند.
اینک، بامداد «نوروز خجسته پی» فرا میرسد. نخستین روز بهار و روز زایش زمین؛ روز تولد طبیعت، شکوفایی گلها و نغمههای پرندگان؛ فرخندهترین روز و جشن ایرانیان؛ جشنی که همه آیینهای اسفندی پیشدرآمد آن بود. روزی که برگزاری جشن باشکوه آن، دستور و خواست هیچ شخص، حکومت، دین یا قومی نبوده است و تا امروز همه کوششهای کسانی که خواستهاند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت خود را بدهند، با شکست روبرو شده است. نوروز، همواره در نبرد با کسانی که قصد نابودی یا تحریفش را داشتهاند، پیروز و سرافراز برآمده است.