اگر در این دنیا خودت را در جاده ی زندگی گم کنی،

در آن دنیا در می یابی ، که بر صراط مستقیم زندگی نکرده ای؛

در شلوغی های زندگی خودت را پیدا کن ...

مگذار این غبار تو را به دست غیر بسپارد

دستی ببر و " خودِ غبار گرفته ات " را از زمین بردار

دستی بر آن بکش و غبارش را بتکان

با گذشت اینهمه سال ،

باز درخشندگی اش متعجبت می کند.

خویش را پیدا کن ...

قبل از آنکه دیر شود

خیلی نمی خواهد دور بروی،

جایی همین نزدیکی ها را بگرد ...

باسلام خدمت مدیر سایت .بنظر شما وقتی یه داستان را کامل تعریف کنید به اون میگن یه داستان .نه اون دیگه داستان نیست.پس نمیشه من کامل اونو بنویسم و بفرستم اگه این کار را کنم دیگه دنباله نداره که من برای افراد سایت شما تعریف کنم داستان در چند مرحله ختم میشه نه یک روزه --- با سلام. با توجه به اينكه مي بايستي مطالب قبل از تائيد بررسي شوند تا مشكلي نداشته باشند لذا شما داستان را ارسال نمائيد و قسمت بندي كنيد تا پس از بررسي و مورد تائيد قرار گرفتن آن در سايت قرار گيرد. با تشكر. مدير وب سايت

با عرض سلام و خسته نباشی خدمت مدیر وب سایت آقای بناری و آقایان محمد سبحانی و محمود سبحانی به ترتیب دهیار و رئیس شورا.
چند وقت پیش ما انتقادی کردیم از اینکه چرا دهیار روستا به فکر محله ما نیستن (از منزل شیخ رضا مرادي تا منزل مرحوم محمد باقر بهادری) متاسفانه چند ماهه که فقط اسفالت شده و ادامه كار آن از قبيل ساخت پیاده رو و سنگ فرش نمودن آن، كاشت درخت و فنس كشي آن انجام نشده است دهیار هم احتمالا به سایت روستا سر نمی زنند كه جواب اين پيام و درخواست ما را دهند. اقای رئیس شورا، اگر كه دهيار ساكن روستا بود بهتر مي توانست فعاليتهاي خود را انجام دهد.
همچنين چندين سال است كه ديوار كشي اطراف زمين فوتبال به حال خود رها شده و هيچ گونه فعاليتي بر روي آن انجام نشده است. لطفا پيگيري هاي لازم در رابطه با تخصيص بودجه جهت اين زمين و پارك روستا را بعمل آوريد تا ساكنان روستا خصوصا جوانان با شور و نشاط در اين مكانها حضور يافته و از مشغول شدن به كارهاي جانبي خوداري نمايند

من اين درخواست را در شبكه اجتماعي اينترنت (فيس بوك) هم مي گذارم تا بچه هاي روستا در رابطه با آن نظر دهند. با تشکر از مدیر وب سايت --- جناب آقاي دغدغه روستا. با سلام. قبلا هم اين موضوع را متذكر شده بوديم كه به زبان محلي مطالب خود را ننويسيد. به همين دليل مطلب شما با حفظ اصل دغدغه هاي شما ويرايش گرديد و كل مطلبهاي شما نيز به اطلاع آقاي سبحاني رسيد تا در اين باره جواب دهند. كاربران گرامي سعي نمائيد در مسائل مطرح شده به مسائل حاشيه هاي نپردازيد و با حفظ حرمت افراد مسئول، درخواست هاي خود را ذكر نمائيد. همچنين كابراني كه اين گونه پيامهايي دارند ميبايست از طريق ايميل وب سايت مكاتبه نمائيد تا بتوان در موقع لزوم با آنها ارتباط برقرار نموده و پاسخ گوي سوال شوندگان به عنوان مدير وب سايت باشم. با تشكر. مدير وب سايت

دخترک شانزده ساله بود که؟؟؟ --- با سلام به پسرک بامزه و تشکر از ارسال داستان دنباله دار. لطفا داستان را به طور کامل ارسال نمائید تا بررسی های لازم صورت گرفته و آن وقت در وب سایت قرار گیرد. مدیر وب سایت

سلام . اقای منتقد شما فکر میکنید که من بچه استان بوشهر هستم ولی اشتباه فکر میکنید .من بخاطر اینکه بعضی وقتا بیکارم از طریق اينترنت با شهرهای ایران اشنا میشم .من نقشه استان بوشهر را رصد کردم و با روستای شما اشنا شدم. من تا حالا نه اسم روستای شما را شنیده بودم و نمیدونستم که در کجا واقع شده است.حرفهای شما را خوندم از جملتون خوشم اومد. مدیریت سایت شما یه کاری کم کاری کرد اونم روز کارگر. ولي نباید روز زن را فراموش کنه اون حتما باید بیاد به روستاتون از یه مادر خوب و برازنده روستا گزارش تهیه کنه.حتي با یه جشن کوچک باور کنید که خیلی زیبا میشه منتظر عکس این جشن هستم با تشکر pesarakebamazze

روزی ابوعلی سینا از جلو دکان آهنگری می‏گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می‏خواست. آهنگر گفت: ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت: آتش بر کف دستم بگذار .
ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد: نامم بهمن‏یار است و از خانواده‏ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام‏دار شد و آیین مقدس اسلام را نیز پذیرفت .