پربازدیدترین ها
لینک دوستان
جستجو:
سجاد بهادری:
پس از آنکه جنازه اسکندر مقدوني را با تشریفات خاصى به اسکندریه منتقل ساختند، حکیمانى از ایران و هند و روم و... که همواره با اسکندر بودند و اسکندر بدون رأى آنها فرمانى صادر نمى‌کرد به اسکندریه آمده و در اطراف جنازه او اجتماع کردند.

این حکیمان در کنار جنازه اسکندر که آن را در میان جواهر و طلا غرق کرده و تابوت طلا و جواهر آگین گذارده بودند، قرار گرفتند، برجسته‌ترین آنها (ارسطاطالیس) به سایرین رو کرد و گفت:اسیر کننده اسیران، خود اسیر گشت.

به پیش آیید و هر یک از شما سخنى بگویید تا براى خواص تسلى خاطر بوده و براى عامه مردم مایه پند و وعظ باشد، آنگاه خود به عنوان نخستین نفر برخاست و دستش را بر تابوت گذارد و گفت :

آن کس که اسیر کننده اسیران بود، عاقبت خود اسیر گشت.

دومى گفت : این همان پادشاهى است که طلاها را جمع مى‌کرد و در بر مى‌گرفت ولى اینک طلاها او را در بر گرفته است.

دیگرى گفت : از شگفت‌ترین شگفت‌یها اینکه، نیرومند مغلوب شد ولى ضعیفان سرگرم دنیا گردیده و به آن مغرور شده اند.

چهارمى گفت: اى کسیکه مرگ را در پشت سر و آرزویت را پیش رو قرار داده بودى، چرا مرگ را از خود دور نکردى تا به بعضى از آرزوهایت برسى.

دیگرى گفت: اى کسى که همواره در توسعه طلبى و تلاش بودى، به جمع آورى امورى پرداختى که هنگام احتیاج تو را به خود واگذاشت و در جمع آورى آنها مرتکب جنایتها شدى و حال آنکه آنها را براى دیگران جمع کردى و تنها گناه و وبال براى تو باقیماند.

ششمى گفت: تو واعظ و پند دهنده ما بودى و اینک هیچ موعظه‌اى براى ما مؤثرتر از مرگ تو نیست، بنابراین کسی‌که داراى عقل است در این باره بیندیشد و کسی‌که خواهان عبرت است باید عبرت بگیرد.

دیگرى گفت: چه بسا افرادى که از نظر تو غائب بودند ولى سخت از تو وحشت و ترس داشتند، اما همانها امروز در حضور تو هستند ترسى از تو ندارند.

هشتمى گفت: چه بسا افرادى که علاقه شدید بسکوت تو داشتند، ولى سکوت نمی‌کردى و همانها امروز علاقه بشنیدن سخن تو دارند اما سخن نمى‌گوئى.

دیگرى گفت: این شخص چقدر اشخاص را کشت تا اینکه نمیرد ولى عاقبت مرد.

دهمى گفت: اى کسى که سلطنت با عظمت داشتى، پادشاهى تو مانند سایه ابر از بین رفت و آثار فرمانروائیت مانند آثار پشه هاى ضعیف چه زود محو گردید؟!

دیگرى گفت: اى کسى که زمین با این طول و عرض بر تو ننگ بود کاش مى‌دانستم اینک که چند وجب از زمین ترا در بر گرفته است حالت چگونه است؟

دوازدهمى گفت: اى کسانى که در اینجا به گرد جنازه اسکندر اجتماع کرده و به هم پیوسته اید، به چیزى که سرور آن دوام ندارد و لذت آن زود گذر است دل نبندید، اینک براى شما راه درست و هدایت از راه گمراهى و فساد آشکار شد.

دیگرى گفت: اى کسى که غضبت مرگ بود، چرا بر مرگ غضب نکردى؟!

دیگرى گفت: اى حاضران شما این پادشاه را که درگذشت دیدید، پس باید پادشاهانى که باقى مانده اند، از آن عبرت و پند بگیرند.

پانزدهمى گفت: آن کسى که گوشها براى شنیدن سخنانش ، خاموش مى شدند، خود ساکت شد، و اینک همه ساکتان سخن بگویند.

دیگرى گفت: ترا چه شده که مالک هیچ عضوى از اعضاى خود نیستى، و حال آنکه اگر مالکیت همه زمین را مى گرفتى کم مى‌شمردى ، بلکه ترا چه شده که به این مکان تنگ قانع شده اى؟ حال آنکه به کشورهاى پهناور قانع نمى شدى.

دیگرى گفت: دنیائى که پایانش این چنین باشد، پارسائى در آغازش بهتر است.

وزیر تشریفات گفت: بالشها گشترده شده و تختها روى پایه هاى خود استوار گشته ولى بزرگ و رئیس قوم را نمى بینم.

مأمور خزانه گفت :تو مرا به جمع آورى و روى هم انباشتن فرمان مى دادى ، اینک این اندوخته هایت را به چه کسى تحویل بدهم؟

دیگرى مى گفت: از این دنیاى بزرگ و وسیع به هفت وجب زمین قانع گردیدى راستى اگر از آغاز، یقین به این موضوع مى داشتى، آنقدر در توسعه طلبى به خود رنج نمى دادى.
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
دغدغه روستا:
با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم وب سایت آقای بناری و نیز خسته نباشید خدمت دهیار محترم روستا آقای سبحانی: آقای سبحانی در پاسخ به اظهارات حضرتعالی نکاتی جهت امعان نظر و مبیین شدن موضوع معروض می دارم :

1- آقای سبحانی : شما اظهار نمودید که پروزه تکمیلی چهارم طرح هادی قرار بود در ادامه مسیر ابتدای روستا صورت بپذیرد ولی به علت عدم همکاری ساکنان کوچه ، به مکان دیگر منتقل گردید. اما این سخن جای بس شگفتی و تاسف است زیرا از مسیر ابتدای مخابرات تا کنار منزل حسنعلی محبی بدون عقب نشینی اهالی کوچه ، مسیر اسفالت گردیده است ، چرا آن اهالی عقب نشینی نکردند ؟ نکنه عقب نشینی کردند و ما ندیدیم ؟ اگر شما واقعا نیت خیر داشتید همین آسفالت را برای ابتدای روستا از منزل مرحوم محمد باقر بهادری تا منزل اسماعیل احمدی انجام میدادید ، تقریبا به همین فاصله ؟

2- اقای دهیار ، این ماشین سایپایی که واسه روستا جذب کردید داره همین جوری خاک میخوره ، حیفه به خدا ، می گم میشه خیلی کارای مثبتی واسه اهالی روستا باهاش انجام داد ، اینجوری نیست؟ ضمنا خواهشا این احداث پارکتون هم مثله جمع کردن آشغال منزل اهالی روستا با سایپا نشه. تا تکمیل پروژه احداث پارک چند سال منتظر بمونیم ؟

3- اقای دهیار ، لطفا فكري هم براي تخصيص يك دستگاه آمبولانس به مركز بهداشت روستا بكنيد تا آهالي روستا كه خودرو ندارند دغدغه اي بابت انتقال بيماران خود به مركز بخش يا شهرستان نداشته باشند. البته اگر باز نگويند آمار ساكنين روستا بايد بالاي 2000 نفر باشد.

با تشکر از مدیر زحمت کش وب سایت و نیز آقای سبحانی دهیار محترم
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
محمد سبحانی دهیار روستای بنارآزادگان:
باسمه تعالی

دلم چو پای ارادت نهاد در ره عشق نخست دست تمنا ز مال و جاه کشید
ضمن عرض سلام خدمت اهالی شریف روستا و آرزوی پیشرفت روز افزون روستایمان در تمامی عرصه ها، و سلام خدمت مدیر محترم وب سایت که پل میان مردم و خادمین خود را با راه اندازی این سایت تحکم بخشیده و روز به روز بر استحکام آن می افزاید. در همین راستا دلنوشته ای از یکی از دوستان هم ولایتی در سایت درج شده بود که خواستار توضیحاتی در مورد برخی از پروژه های اجرا شده در روستا داشتند که راجع به این پروژه ها توضیحاتی است که ذیلاً به استحضار می رسد :
1 - در مورد اجرای طرح های هادی در روستا ذکر این موضوع ضروری است که روستای ما تنها روستای بخش است که چهار فاز طرح هادی در آن اجرا شده که همه این طرح ها با توجه به موقعیت خاص اماکن مذهبی و فرهنگی روستا تقسیم شده است . و اما در مورد طرح هادی مورد نظر منتقد ، طرح مذکور در دو نقطه روستا ، یکی حد فاصل جاده اصلی تا مخابرات و دیگری در ابتدای روستا توسط بنیاد مسکن دشتستان انجام گرفت. چون اعتبارات مصوب باعث تکمیل نشدن این خیابان نمی شد ، لهذا اعتبار پیاده رو سازی این خیابان به افزایش 60 متر طول خیابان و کشیدن جدول آب آن منتهی شد که هیچ کدام آنها جزء اعتبارات اولیه طرح مذکور نبودند . در عین حال باز هم با مکاتبه با بخشداری و بنیاد مسکن موضوع پیاده رو سازی این خیابان را خواستارشده ایم .ضمناً قرار بر این شد که فاز
چهارم طرح هادی در ادامه همین خیابان صورت پذیرد که با عدم همکاری ساکنین کوچه مبنی بر عقب نشینی منازل ، طرح به نقطه ای دیگر از روستا انتقال یافت.
2 - در باب سامان دهی آرامگاه معروض می دارد اولاً این پروژه با رایزنی و مشورت با اکثر اهالی و امعان نظر ایشان و همچنین مصوبه شورای اسلامی روستا در خرداد ماه 90 انجام پذیرفت . ثانیاً با توجه به هزینه های بسیار بالای برگزاری مراسمات چهلم و سالگرد متوفی در مسجد و در پیش گرفتن رویه برگزاری این گونه مراسمات مانند دیگر شهرها در آرامگاه ،این سامان دهی بسیار لازم بود . ثالثاً قطعه ی شهدای روستا که در کنار آرامگاه واقع است آیینه تمام نمای رشادت و دلاوری های این بزرگان است که جان خویش را فدا کردند تا ایران و ایرانی سربلند بماند ، باید به نحوی که شایسته این عزیزان است تکریم شود که این کمترین کار ممکن بود برای عظمت این قهرمانان .
3 - در مقوله زمین ورزشی به عرض می رساند در سال 89 در جلسه ی شورای اداری بخش که در روستا برگزار گردید یکی از مصوبات اختصاص 15 میلیون تومان جهت دیوار کشی ورزشگاه بود ولی با نظر رئیس تربیت بدنی شهرستان این مبلغ به روستاهای بالای 2000 نفر جمعیت داده شد . البته با پی گیری های مستمر دهیاری یکی از پیشنهادات بخشداری آبپخش نیز تکمیل این ورزشگاه در سال 91 است .

4 - در مورد فضای سبز و پارک بازی : قطعه زمینی جهت احداث پارک توسط یکی از خیرین روستا اهدا شد که با تسطیح و زیر کاری و انشاءالله کسب اعتبار لازم این امر نیز محقق خواهد شد .
در پایان از تمامی اهالی شریف روستا که در این چند ساله با مجموعه دهیاری ، همکاری و همراهی داشتند صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم و به همه اهالی این اطمینان را خواهم داد که در راه احقاق حق آنها همه ی تلاش و کوشش خود را به کار خواهم بست .
میان شب به چراغ آفتاب نتوان جست که آفتاب هم از نور خود شود پیدا
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
--- با سلام. قابل توجه هم روستائيان عزيز خصوصا آقاي دغدغه روستا در رابطه با انتقادات مطرح شده در همين قسمت و تشكر از جناب آقاي سبحاني دهيار روستا به جهت ارسال جوابيه بمنظور آگاه نمودن هم روستائيان از مسائل مربوط به پروژه هاي روستا. موفق باشيد. مدير وب سايت
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
غلامرضاپارسامهر:
شخصی روزی با خدا مکالمه ای داشت:خداوندا!دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ خداوند آن مرد را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آن ها را باز کرد‍؛مرد نگاهی به داخل انداخت.درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود و آن قدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد. افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر و مریض حال بودند.به نظر قحطی زده می آمدند. آن ها در دست خود قاشق هایی با دسته ی بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آن ها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر کنند. اما از آنجایی که این دسته ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی توانستنددست شان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد با دیدن صحنه ی بدبختی و عذاب آن ها غمگین شد.خداوند گفت: تو جهنم را دیدی. آن ها به سمت اتاق بعدی رفتند و خداوند در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود.یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت. افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق هایدسته بلند را داشتند، ولی به اندازه ی کافی تپل و قوی بودند، می گفتند و می خندیدند .آن شخص گفت: نمی فهمم خداوند جواب داد: ساده است!فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمعکار تنها به خودشان فکر می کنند.
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
حميدپارسامهر:
مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند ...
هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند. کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد "بعل" خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، اول به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.
در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، "ارتب" تیرانداز برجسته فینیقی وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!

در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را بعد از کشیدن رها کرد. صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت. اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و بعد از این که وی را سالم دیدند خوشوقت گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.

در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند...

کوروش بعد از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده مطلع گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی عظیم و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش بعد از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟

ارتب جواب داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و سایر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!

کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.

ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید. کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.

ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.

از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و بعد از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در قبرستان گذاشته شد، کنار قبر با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و قبل از اینکه جان بسپارد گفت : بعد از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد.
کوروش بزرگ یا کوروش کبیر(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، نخستین پادشاه و بنیان‌گذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی پادشاهی انسان دوست بود و از صفات و خدمات او بخشندگی‌، بنیان گذاری حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و... شناخته شده‌ است. تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر اَنشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌ است. ایرانیان کوروش را پدر می‌نامیدند.
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
حميدپارسامهر:
شما را با خودشان خوشبخت می خواهند و بی خودشان بدبخت...

وقتی گریه میکنی همه میگن ولش کن بذار راحت باشه

وقتی میخندی همه میان میگن چی شده ؟ بگو ما هم بخندیم
ارسال شده بيش از 12 سال پيش
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | 51 | 52 | 53 | 54 | 55 | 56 | 57 | 58 | 59 | 60 | 61 | 62 | 63 | 64 | 65 | 66 | 67 | 68 | 69 | 70 | 71 | 72 | 73 | 74 | 75 | 76 | 77 | 78 | 79 | 80 | 81 | 82 | 83 | 84 | 85 | 86 | 87 | 88 | 89 | 90 | 91 | 92

نام: *

پيام و دلنوشته: *

کد امنيتي: [تغيير کد]

*

Today / امروز

    Today: Thursday 09 May2024 امروز: پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403

اوقات شرعی

تبلیغات

    شرکت ترخیص کالا و بازرگانی آذین کارون اروند

    ترخیص کالا از تمامی گمرکات کشور

    تهران-بازار شوش-بلور فروشها-پاساژ نور طبقه دوم پلاک۵۲۶

    تلفکس ۰۲۱۵۵۳۵۳۱۹۵-۰۲۱۵۵۳۵۳۲۰۲

    سجاد بهادری
    ۰۹۳۵۷۰۷۲۰۵۹


    *****************

    طراحی نما و دکوراسیون داخلی

    بندر گناوه-خیابان پست،روبروی اداره کار، دکوراسیون آریا سقف

    مجتبی رفعتی-۳۳۵۸-۷۷۰-۰۹۱۷


    *****************

    تنظیم موتور-تعمیرات ای سی یو-شستشوی انژکتور-برقکاری هوشمند شبکه های Can ,Van

    تعمیر و پیکره بندی کلیه نودهای
    Multiplex ,Ecomax ,SMS

    بنار آزادگان-توانا-۸۲۹۶-۶۶۸-۰۹۱۷

تازه ترین مطالب
پیام مدیر


    شعار سال ۱۴۰۳ :


    شعار و هدف وب سایت:


    بیائید با همدلی، همفکری و همکاری روستایمان را آباد و سرافراز نمائیم.

لینکهای دانلود نرم افزار معرفی روستای بنار آزادگان به همراه زندگینامه شهدای روستا قابل نصب بر روی موبایل
تازه ترین نظرات
پيام ها و دلنوشته هاي كاربران

    با سلام و تشكر از حضور شما

  • » چه خواهم کرد بعد از تو ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » *************************** غمت پیرم نموده درجوانی نکردم ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » *************************** دل شـوریده ام دارد هــوایت ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » شعرامام زمان گفتم به مهدی برمن ... (بيش از 7 سال قبل)
  • »  پانهاده خاطرم در کوچه های یاد ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » " شعر بلکمی" محلی بلکمی ریشه ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » مگر چگونه زندگي ميکنيم که تا ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » سلام وخسته نباشی خدمت اقای بناری ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » باسلام و خسنه باشید به مدیر ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » اینجا دلِ دریاست و خیزابِ عدیده ... (بيش از 9 سال قبل)
  • [ليست پيام ها] [نوشتن پيام]

بازدید
    بازدید امروز: 715
    بازدید دیروز: 1574
    بازدید کل: 11388886
    افراد آنلاین: 6
go top