پربازدیدترین ها
لینک دوستان
تاريخ انتشار: 28 تير 1390 - 02:02
ارسال شده بيش از 13 سال پيش ، بازديد: 3469
مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم... اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم‌ها و بچه مدرسه‌ای‌ها غذا می‌پخت



یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟

به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم

روز بعد یکی از همکلاسی‌ها منو مسخره کرد و گفت هووو.. مامان تو فقط یک چشم داره

فقط دلم می‌خواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم. کاش زمین دهن وا می‌کرد و منو.. کاش مادرم یه جوری گم و گور می‌شد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا می‌خوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی‌می‌ری؟

اون هیچ جوابی نداد....

حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم، چون خیلی عصبانی بودم.

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم می‌خواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی...

از زندگی، بچه‌ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من

اون سال‌ها منو ندیده بود و همینطور نوه‌ها شو

وقتی ایستاده بود دم در بچه‌ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بی‌خبر

سرش داد زدم «: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه‌ها رو بترسونی؟!» گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد: «اوه خیلی معذرت می‌خوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم» و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد.

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه
ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری می‌رم.

بعد از مراسم، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی.

همسایه‌ها گفتن که اون مرده

ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم

اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

‌ای عزیز‌ترین پسر من، من همیشه به فکر تو بوده‌ام، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه‌ها تو ترسوندم،

خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تو رو ببینم

وقتی داشتی بزرگ می‌شدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

آخه می‌دونی... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی

به عنوان یک مادر نمی‌تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ می‌شی با یک چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

برای من اقتخار بود که پسرم می‌تونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو




گردآوری و ارسال: محمدرضا بناری
Share google plus twitter facebook whatsapp

نظرات تاييد شده: (2 نظر)



نظرات کاربران
علي بهزادي بيش از 13 سال قبل گفت:
سايت بسيار خوبي داريد از زحمات شما در اين زمينه تقدير و تشكر مي گردد.
بيمه ايران آبپخش آماده هرگونه همكاري با شما مي باشد . علي بهزادي --- جناب آقاي بهزداي از حسن نظر شما كمال تشكر را دارم. - بناري - مدير وب سايت
علی بناری بيش از 13 سال قبل گفت:
ضمن سلام و خسته نباشی خدمت شما
واقعا کارت درسته --- سلام. از لطف شما سپاسگذارم
ارسال نظر

نام: *

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: *

کد امنيتي: [تغيير کد]

*
Today / امروز

    Today: Tuesday 16 Apr2024 امروز: سه شنبه 28 فروردين 1403

اوقات شرعی

تبلیغات

    شرکت ترخیص کالا و بازرگانی آذین کارون اروند

    ترخیص کالا از تمامی گمرکات کشور

    تهران-بازار شوش-بلور فروشها-پاساژ نور طبقه دوم پلاک۵۲۶

    تلفکس ۰۲۱۵۵۳۵۳۱۹۵-۰۲۱۵۵۳۵۳۲۰۲

    سجاد بهادری
    ۰۹۳۵۷۰۷۲۰۵۹


    *****************

    طراحی نما و دکوراسیون داخلی

    بندر گناوه-خیابان پست،روبروی اداره کار، دکوراسیون آریا سقف

    مجتبی رفعتی-۳۳۵۸-۷۷۰-۰۹۱۷


    *****************

    تنظیم موتور-تعمیرات ای سی یو-شستشوی انژکتور-برقکاری هوشمند شبکه های Can ,Van

    تعمیر و پیکره بندی کلیه نودهای
    Multiplex ,Ecomax ,SMS

    بنار آزادگان-توانا-۸۲۹۶-۶۶۸-۰۹۱۷

تازه ترین مطالب
پیام مدیر


    شعار سال ۱۴۰۳ :


    شعار و هدف وب سایت:


    بیائید با همدلی، همفکری و همکاری روستایمان را آباد و سرافراز نمائیم.

لینکهای دانلود نرم افزار معرفی روستای بنار آزادگان به همراه زندگینامه شهدای روستا قابل نصب بر روی موبایل
تازه ترین نظرات
پيام ها و دلنوشته هاي كاربران

    با سلام و تشكر از حضور شما

  • » چه خواهم کرد بعد از تو ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » *************************** غمت پیرم نموده درجوانی نکردم ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » *************************** دل شـوریده ام دارد هــوایت ... (بيش از 7 سال قبل)
  • » شعرامام زمان گفتم به مهدی برمن ... (بيش از 7 سال قبل)
  • »  پانهاده خاطرم در کوچه های یاد ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » " شعر بلکمی" محلی بلکمی ریشه ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » مگر چگونه زندگي ميکنيم که تا ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » سلام وخسته نباشی خدمت اقای بناری ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » باسلام و خسنه باشید به مدیر ... (بيش از 8 سال قبل)
  • » اینجا دلِ دریاست و خیزابِ عدیده ... (بيش از 9 سال قبل)
  • [ليست پيام ها] [نوشتن پيام]

بازدید
    بازدید امروز: 457
    بازدید دیروز: 758
    بازدید کل: 11368537
    افراد آنلاین: 2
go top